اینجا بگویم که این نوشته همانطور که از دستهبندیشان پیداست چیز جدیی نیست.
بعد هم سوالات این کتاب فقط جنبه جالب بودن دارند. در کل به نظر من هم جالب نیستند. اما یک سری به آن بزنم جالب است.
برخی را هم از زبان قُلی مینویسم.
۴۹. چه چیزی در زندگیتان بیش از همه حس قدرشناسی و سپاسگزاری شما را بر میانگیزد؟
عشق. وقتی با عشق کسی به کسی کمک کند. وقتی دروغ نمیگویند.
۶۰. در رستورانی نشستهاید و بیخبر از همه جا، ناگهان مردم ترانهی «تولدت مبارک» را برایتان میخوانند. عکسالعمل شما چیست؟
تولد شما هم مبارک. صدسال به این سالها. حال و احوال. خانواده خوبند؟ انشالا در شادیهاتان جبران کنیم.
۶۴. به شما گفته میشود اگر یک سال با همسر خود رابطه نداشته باشید، به آرامش عمیق دست مییابید. آیا حاضر به انجام این کار هستید؟
این سوال که باطل است. مردشور آن زندگی را ببرند که باید یکسال بیرابطه باشی برای آرامش. خب مریضی از اول چنین رابطهای ساختی. عقل نداری؟ فکر نمیکنی؟ این رابطه را باید درش را گل گرفت.
گند بزنند به آرامشی که اینطور به دست میآید. لابد هیجانش هم با ریدن توی رابطه و دعوا و جدایی پس از یکسال است.
۶۵. دوست نزدیکتان با دست گذاشتن روی یکی از نقاط ضعف شما قصد خنداندن خود و دیگران را دارد. واکنش شما در برخورد با او چیست؟
رفاقتهای بوی ادرار گرفته. این چه رفاقتی که صمیمی هم باشد.
۱۹۸. اگر میتوانستید برای آینده خود برنامهریزی کنید اما امکان تغییر آن را نداشتید، این کار را میکردید؟
خب این چه سوالی بود. یعنی مغز نداشت که برنامه ریزی بدون تغییر آخر؟ آن هم در این شرایط دنیا و آن هم وسط خاورمیانه؟ برو عامو خدا روزیت را جای دیگری عطا فرماید.
۲۱۱. آیا حاضرید در ازای دریافت ۴۰ میلیون تومان یک کاسه پر از ملخ زنده را بخورید؟
طفلی خبر نداشت یک روزی میرسد که با این پول نمیشود دیگر کاری کرد. چه برسد یک پرس غذای اعیانی ناب و شیک. به قول بعضیها لاکچری.