بلاگ

  • یادداشت شخصی: جنگ ایران-اسرائیل | ما هنوز زنده‌ایم!

    یادداشت شخصی: جنگ ایران-اسرائیل | ما هنوز زنده‌ایم!

    من تهران ماندم؛ این نه شجاعت است نه اجبار و نه ماجراجویی. تنها انتخاب من بود. جنگ ۱۲ روزه باعث پیدا شدن انسانهای عجیبی شد. افرادی که از حمله به کشور خوشحال شدند و افرادی که هلهله کنان و عرعر زنان بر طبل جنگ و جهاد می‌دمیدند. عده‌ای که نان در خون مردم می‌زدند در…

    خوانش بیشتر

  • درس دادن، می‌خواهم آموزش بدهم (دوباره)

    درس دادن، می‌خواهم آموزش بدهم (دوباره)

    چند وقتی هست که در فکر آموزش هستم. راستش را بخواهی قبلا هم آموزش داده‌ام چه آنلاین چه حضوری ولی چنگی به دلم نمی‌زد. البته نه اینکه آموزش چنگی به دلم نزنه‌ها نه! بیشتر به خاطر این بود که یا آموزش‌های مهارت مهندسی بود که خب همه هستند یا چیزهایی که می‌گفتم به دل خودم…

    خوانش بیشتر

  • تولدم بود دوباره پیمان بستم (۱۴۰۳-۲۰۲۵)

    تولدم بود دوباره پیمان بستم (۱۴۰۳-۲۰۲۵)

    امروز زاد روزم بود؛ تولدی که باید شادی کنم دوباره، حالم خوش ولی تو مرا شاد مدان، خندان و شنگول و همچو کودکی‌ام شاد ندان. شاید بتوانم به آسانی بگویم که پس از کودکی من هرگز نه ذوق تولد داشتم نه شاد و شنگول بودم حتی گاهی همچو امروز بی‌تفاوت ولی خوش‌حالم. تنها خوشی‌ام و…

    خوانش بیشتر

  • عجله در انجام کارها: وقتی کارفرما می‌گوید عجله دارم

    عجله در انجام کارها: وقتی کارفرما می‌گوید عجله دارم

    تجربه شخصی من و دوستانم در حوزه‌های مختلف ثابت کرده که: وقتی کارفرما می‌گه عجله دارم، خالی می‌بنده! اگر دیدی فشار می‌آورد که زودتر کارش انجام بشه، بدان که یک جای کار مشکل اساسی داره. اصلا کار عجله‌ای چرا؟ یعنی چی؟ اصولا هم وقتی قسمت مربوط به خودت را انجام می‌دهی دیگر عجله‌ای برای انجام…

    خوانش بیشتر

  • بهار سرخ (نوروز ۱۴۰۲ یا ۲۵۸۲ ایرانی)

    بهار سرخ (نوروز ۱۴۰۲ یا ۲۵۸۲ ایرانی)

    زده بیرون ز سر سبزه گلی سرخ گشته دشت‌ها پر گل از ندای فردا از بهار آتی از صدای رویا که دو چند ماه قبل شده گلگون طرح بی روح خیابون طرحی از خون روی آسفالت و قیر لحظه‌هایی که ستمگر شد زمین‌گیر ناتوان شد، آورد سلاحی بیرون، بریخت خون خونی چو بهاران شده گلگون…

    خوانش بیشتر

  • تو که سهلی

    تو که سهلی

    در وصف این روزها به آنان که باید بدانند گرچه عقل خفته و جهل بیدارند. ما از مغول و عرب گذشتیم تو که سهلی ما از دل شرق و غرب گسستیم تو که سهلی ما زاده عشقیم و فرهنگ ما از خاک تا ستارگان برفتیم تو که سهلی علیرضا شیاسی

    خوانش بیشتر

  • آنان که با غضب رفیق‌اند

    آنان که با غضب رفیق‌اند

    رباعی تازه سرودم در وصف حال این روزهای ما آنان که با غضب رفیق‌اند در پستی سرنوشت غریق‌اند آنگه که ز عجز تفنگ برآرند در نابودی خویش خوش طریق‌اند علیرضا شیاسی

    خوانش بیشتر

  • همه ایران همه مردم

    همه ایران همه مردم همه بی‌ هذه، هذا همه یکی همه زن‌ها برابر با همه مردان همه قانون آزادی سرار در وطن پیدا همه اقوام برابر با همه افراد همه اهریمنان رسوا علیرضا شیاسی

    خوانش بیشتر

  • می‌زنند لقمه‌ها در خون

    لقمه در خون می‌زنی ای بی‌حیا زلف افشون بیرون بوَد تو را چه کار؟ طاقت زلف‌اش نداری، دیدن؟ یا بتان‌ات گفته‌اند تا بربکن هرچه شادی و جوانی‌ست از وطن؟ گر زن و فرزند تو بندهٔ اهریمنند گر شب و روز در خفا اهل جفا با دشمنند گر خروج فرزند اهریمن خواب تو، شد فر وطن…

    خوانش بیشتر