کتاب نبرد هنرمند (نبرد هنر) را دوباره یک ورقی میزدم. دوباره تنبلی و نبرد بزرگ برای کاری که انجام نمیدهیم.
دقیقا چیزی که سخت است نوشتن نیست. بلکه نشستن و شروع به نوشتن کردن است. خب این موضوع تازهای نبود اما بیماری دایمی است. میدانید مثل میگرن که خوب نمیشود. این مقاومت کردن هم برای همهٔ ما هست. در همهٔ کارها هست نه فقط نوشتن. در نویسندگی مرض تبدیل به مرض شتر میشود.
مرض شتر چی هست اصلا؟
ما اهالی کمی دست به قلم، درست مثل شتر لج میکنیم. چهار کلمه مینویسیم خیالمون راحت که شد، بعدش بیشتر از هر موجودی دنبال بهانهٔ ننوشتن میگردیم.
دقت کردهاید شتر چه کینه و لجی دارد؟ یک نویسنده به خصوص تازه کار میتونه از شتر هم بدتر لج کند آنهم با خودش. بعد تازه بهانههای فاخر هم داریم. اندازه شتر دو کوهان توی تبت بهانه داریم و مقاومت میکنیم و به اندازهٔ شتر بیابانی خاورمیانه لج.
مثلا هم اکنون این ویروس شتری قلقلکم میدهدکه شب است و فردا هم کلی دردسر داری برای دفتر. بیا و این موضوع را قطع کن. یک چیز مسخره بنویس بگذار و برو.
ازین سبکها زیاد داریم.
مرض شتر برگرفته از آلودگی به باکتری نوشتن به وجود میآید. دانشمندان (اینجا بخوانید من) هنوز در پی بررسی اثرات دیگر این باکتری هستند. اما خیلیها هنوز لذت نوشتن را نچشیدهاند و نمیدانند که آلودگی به باکتری نوشتن چقدر لذت بخش است. خب هر چیز یک خوبی و یک، نه بهتر بگم چندتا عوارض و چیز بد هم دارد.
بدترین عوارضش مقاومت و بهانه تراشی شترانه است. برای همین من به افتخار این حیوان دوست داشتنی (واقعا دوست داشتنی از نظر من) اسم این بیماری را مرض شتر نویسندگی گذاشتهام.
چرا؟ آخر خیلی شتروارانه و فاخر مقاومت میکنیم. به جای نوشتن موسیقی فاخر گوش میدهیم، فکرهای فاخر میکنیم، حرفهای فاخر میخوانیم، کتاب فاخر مطالعه میکنیم. راستی چایی و قهوهٔ فاخر میخوریم. حتی فاخر راه میرویم. و فاخرهای دیگر که درنهایت با این همه کار فاخرانه، قاطرانه به ورطه ننوشتن، نخواندن، نفهمیدن، فراموشی و خاموشی میرویم.
بعد میبینیم که اهل قلمانی دیگر حالا واقعا نویسنده شدهاند. ما ندانم کارها که فکر میکردیم از نویسندهٔ مبتدی به حرفهای یا حتی کمی بالاتر از مبتدی خواهیم رسید، حالا مرض شتر داریم پر از کوهانهای حسرت که بر اعصاب و روان ما سنگینی میکند. درحالی که باکتری نوشتن در نویسندگان دیگر، دستان، تفکرات و مغزهای آنان را تغییر داده و حالا توانا شدهاند. آنها هم مرض شتر را دارند. فقط مثل میگرن ازش مراقبت میکنند و مقاومت در برابر نوشتن را ازبین بردهاند.
این فرقی است که یک نویسنده را حقیقتا نویسنده میکند و یک تازه نویس را میتواند از پای در آورد.
مرض شتر در نویسندگی را جدی بگیریم قبل از آنکه شتر ما را جدی بگیرد.
تنها راه آن هم نوشتن است. عمل کردن به نوشتن. حالا چه با هزار کلمه شروع کنیم چه با یک بند.
پ.ن:
پس دفعهٔ بعد که مقاومت میکنی و به دنبال فاخر بازی هستی، قبل از اینکه قاطر باز شوی باسن مبارک و نازنین را بنشان و بنویس.
اولین نقطهای که گذاشتی و جملهٔ نخستت پایان یافت. سرسرهٔ نوشتن راه میافتد و واژگان یکی پس از دیگری فرو میریزند.