من، سال کرونا و رسیدن ۱۴۰۰ خورشیدی

گذشت. یک سال دیگر هم به سال خورشیدی ایران گذشت. یک سالی که به جرات می‌توان گفت از بدترین سال‌های بد دوران ما بود. حتی در کل تاریخ بشری، تا به اینجا.

سال کرونا

هنوز جای درد خیلی زخم‌ها خوب نشده بود که بیماری کوید-۱۹ یا همان کرونا بی‌رحمانه حمله کرد.

هنوز اقتصاد در حال فروپاشی بود که کرونا آمد. طی این سال (مخصوصا یک سال و اندی) کره زمین به گرمای بی‌سابقه و آغاز فصلی از تاریخ محیط زیست شد. هنوز سال تمام نشده یخ‌های قطبی تکه تکه شدند.

کرونا جان انسان‌ها را می‌گیرد و زمین از دود خودخواهی ما می‌جوشد. هنوز چند هزارسال بیشتر از تاریخ بشر نمی‌گذرد نه از تاریخ انسان عاقل بلکه از تاریخ این موجود دوپا فقط چند هزار سال می‌گذرد اما…

اما هزاران گونه را منقرض کردیم.

حتی دو پاهای دیگر را هزاران سال قبل منقرض کرده‌ایم.

این را بگذاری کنار جنگ و خونریزی بین دوپاهای به اصطلاح عاقل و با بلایی که بر سر محیط زیست آورده‌ایم جمع کنیم، نور علی نور می‌شود.

آخر سر هم یا به یک قطعه زمین دو متری می‌رسیم، یا زیر هزاران تن آب له می‌شویم، یا جایی یخ می‌زنیم و یا خاکسترمان را توی خمره‌ای جای می‌دهند و در جایی می‌پاشند.

هرچه باشد آخر به همین طبیعتی تبدیل می‌شویم که به نابودی‌اش کمر بسته‌ایم.

سال کرونا خیلی از عزیزان را از پیش ما برد. هنوز جای زلزله‌های کشورم خوب نشده بود که سی‌سخت هم آوار شد. حداقل خوشحالم که جان کسی را نستاند.

اما این بین خوبی‌هایی هم به وجود آمدند. خوبی‌هایی که امید بخش است.

ما انسان‌ها توانستیم از این تکنولوژی استفاده بهتری کنیم. خیلی از دردهای قرنطینه‌بودن را کم کنیم. تصور کن یک قرن پیش بود یا حتی چند قرن قبل. یک وبا به یکباره یک شهر را نابود می‌کرد، طاعون شهر که هیچ کشورها را نابود می‌کرد.

هیچ کس از کسی خبر نداشت و همه فرار می‌کردند یا به لطف ندانم کاری که همچنان ادامه دارد ناقل می‌شدند و بقیه را هم با خود می‌بردند.

اما تکنولوژی باعث شد هزاران روش و خبر سریعتر پخش شود و دست کم آگاهی داشته باشیم.

باعث شد خیلی‌هایمان دلمان اندکی کمتر بگیرد و از دوستانمان در لحظه خبر داشته باشیم.

اقتصاد از بین رفت گرچه کشور ما از بین رفته بود اما فرصت کردیم که ببینیم می‌شود کمک کرد و ساخت. چه انسان‌هایی که در همین روزها دست از کمک به دیگران نکشیدند و اینبار بیشتر دیده شدند.

امیدوارم و خوش‌بین

خوشحالم که با همه حرف‌هایی که می‌زدند آدم‌ها قدری مهربان‌تر شده‌اند.

خوشحالم و امیدوارم به روشنی گام‌های انسان‌ها. همچنان ادامه می‌دهیم و همچنان دنیا می‌تواند بهتر شود.

اگر همین نق زدن‌ها و شکایت‌ها نبود همین حالا یخ‌های قطبی آب شده بودند و احتمالا نه فقط کلان شهرها که کل دنیا توی یک آب و هوای غیرقابل زندگی داشتیم.

همین حالا شرکت‌ها به فکر افتاده‌اند که کاری کنند، خیلی از دولت‌ها. آری می‌دانم بیشترشان نقش بازی می‌کنند اما همین نقش‌ها باعث می‌شود کم کم نقش بگیریم و راه بهتری برویم.

در نهایت جمع این نق‌ها و تشویق‌ها، به امید می‌رسند. همانطور که همیشه فکر می‌کنیم بدتر می‌شود اما همچنان از همه این‌ها نجات پیدا کرده‌ایم.

بگذریم که برخی حاکمان جهالت را به حد کمال خود رسانده‌اند. من که خوشبینم به آینده‌ای بهتر و روشن.

با همه سختی‌ها و بدی‌ها، با تمام تاریکی که اعتراف می‌کنم در‌ آن هستیم، من روشنایی دور دست را می‌بینم و امیدوار به سوی آن می‌روم.

آینده بهتر است اگر امروز حرکت کنیم.

سال کرونای من

سال کرونای من با بدی شروع شد و سختی پشت سختی. از اشتباهات تا دزدی‌هایی که شد و بعد کارهایی که نشد. اما خوشحالم از کسانی که در مسیر بودند.

چه آن بزدلان کلاهبرداری که یک شبه فراری شدند و حتی جرات ایستادن نداشتند. چه آن‌هایی که در این مسیر سخت کمک کردند و یا حتی آنان که رهگذران بودند.

همه آن‌ها و همه شرایط سخت برایم درسی است که بزرگش می‌دارم.

اکنون با همه زخم‌ها ادامه می‌دهم و خوشحالم برای داشته‌ها، عزیزانم و کسانی که همراهم هستند.

اگر هم به جو روزگار می‌پرسید برای سال جدید برنامه داری یا هدفی یا به مد این روزها رزولوشنی داری باید بگویم نه!

من برای حداقل ۱۰ سال دیگرم اهداف و مسیر و برنامه دارم، اما هر روزم را برنامه می‌ریزم تا به آن‌ها برسم. اما اعتراف می‌کنم که بیش از آنکه به برنامه عمل کنم، کارهای دیگر می‌کنم.

گرچه خوشحالم که با همه این‌ها جای بهتری هستم (هرچند خیلی دورم از آنچه که باید باشم).

یک سال هدف و یک سال رزولوشن بازی بچه‌گانه‌ای ست. یحتمل برای پر کردن جیب کلاهبردارانی که ازین راه عیش و نوش می‌کنند. مسیر و خواسته زندگی‌ات معلوم نیست چطور می‌خواهی هدف یکساله داشته باشی؟! یا حتی ده ساله!

بعد هم برنامه برای فردا می‌ریزی، هزار اتفاق می‌افتد. به قول آیزنهاور برنامه مهم نیست، برنامه‌ریزی مهم است.

من هم برنامه میریزیم و چون مهم نیست راه دیگری می‌روم:)

هرچند در مسیر خودم و امیدوارم که منظم تر و پر تلاش‌تر پیش بروم.

سال که هیچ، گویا قرن هم تمام شد (سر این موضوع بحث‌ها بود)، فقط باید پیش رفت و حرکت کرد. هر چیز دیگری مهم نیست.

تو هم پیش برو، می‌دانم سختی‌ها کشیده‌ای، اما برای رفتن از این جهنمی که درونش هستی باید حرکت کنی. پس پیش برو.

من خوش‌بینم…

آخرین شب قرن ۱۴ خورشیدی

۲۹ اسفند ۱۳۹۹

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.