مساله خیلی قدیمیست. وقتی شیر توی بیشه نباشد، قورباغه هفتتیر کش میشود.
امشب یاد کلاسهای قدیم افتادم. استاد اجازه؟ استاد فلان استاد بهمان. اینکه در کشور ما استاد رقیق شده و هرجایی استفاده میشود خودش یک مشکل. این استاد استاد کردنها و انواع استاد بودنها مشکل دیگر.
راستش اصلا ایرادی ندارد کسی خودش را استاد بداند. حالا در هر زمینهای تفاوت نمیکند. در هر صورت بلاخره خورشید از پشت ابر دالی میکند.
یک مدتی تب استاد استاد بودن داغ بود. الان کمتر شده ولی همچنان استاد استاد هست.
نمیدانم بخاطر کمبود واژگان رایج بین ما ست یا کمبود استاد و یا هرچیز دیگر، که استادهای زیادی پیدا شدند.
یادم میاد بچه که بودم اوج ورزشهای رزمی و باشگاه و اینجور چیزا بود.
فکر کنم نصف پسرای اون دوره دست کم یک جلسه همچین کلاسهایی را رفته باشند.
اساتید هم کم بودند. تقریبا همه آنها استاد واقعی بودند گرچه نخاله همیشه بود و هست. از درجات بگذریم یکسریها سبکهای من درآوردی بسیاری درست کردند.
از انواع کاراته گرفته تا کنگفو و مدلهای ایرانی و الخ. اصلا نام نمیبرم اما مطمئن باشید که بیشترشان را میشناسم.
آن زمان همه استاد شده بودند.
چندسالی هست که متوجه شدم که در همه موارد همین مشکل را داریم. مساله این نیست طرف مقابل داناست یا نه. مساله اینجاست که دانا بودن و حتی ماهر بودن دلیل بر استادی نیست.
از این جوهای بیخود مقدس پنداری ندارم. اما تعریفها هم قرار نیست زیر سوال بروند.
استاد بودن بعد از دانش و مهارت است. موقعی است که سالها زحمت و تجربه افزوده شده باشد. بگذریم که خود استاد هم درجه بندی دارد.
به هرحال استاد شدن، خرمن و گاو و مردکهن و الخ که میخواهد هیچ، کلی فاکتور دیگر هم دارد.
البته بگویم که وقتی شاگردان کسی او را استاد خطاب کنند به نظرم نه تنها بد نیست بلکه زیبا هم هست.
مشکل آنجاست که کسانی خود استادپندارند.
خودشان را به عنوان استاد فلان چیز دایم تبلیغ و معرفی میکنند.
مساله جایی حاد میشود که عمرشان به ۳۰ هم نمیرسد. تقریبا ۲ سال هم نیست که وارد یک حوزه شدهاند. اما خودشان را استاد و متخصص میدانند.
نه صبر کنید. بدتر هم هست.
یک عده در چیزی خودشان را استاد و متخصص میدانند که اصلا تخصصی هم نیست.
خلاصه من نفهمیدم واقعا انقدر استاد داریم؟
یا بیشه انقدر خالی از شیر است که قورباغهها هفتتیرکشی میکنند.