تولدم بود دوباره پیمان بستم (۱۴۰۳-۲۰۲۵)

امروز زاد روزم بود؛

تولدی که باید شادی کنم دوباره، حالم خوش ولی تو مرا شاد مدان، خندان و شنگول و همچو کودکی‌ام شاد ندان. شاید بتوانم به آسانی بگویم که پس از کودکی من هرگز نه ذوق تولد داشتم نه شاد و شنگول بودم حتی گاهی همچو امروز بی‌تفاوت ولی خوش‌حالم. تنها خوشی‌ام و شادی‌ام در کنارم بودن نازی بود، صفا، صمیمیت و احترام همیشگی‌اش و دوستان و خانواده‌ای با سادگی تمام. ولی من در کل بیشتر به فکر بودم به زباله‌گردهایی می‌گریستم که در سردی هوا به ما گوشه نگاهی می‌کردند، به بچه‌های فقیر میهنم به کشوری که سالها و قرن‌هاست که قهقرا رفته و بیش از چهل و اندی است که در جهنم جهالت رجل ابله و اربابان دیو باور و مغز پوسیده.

حسرتی نیست از برای خودم ولی از برای عزیزانم، برای خانواده برای عشق و برا کشور و مردمم. کاش جادو بود و کاش پهلوانان نخفته بودند و ای کاش رستم و کاوه و جمشیدها بار دگر بیدار شوند، ای کاش ما دوباره آن‌ها شویم. خوشحالم ولی شاد نه، زداروزم مبارک و پیمانم با راستی و آزادی همچو هرسال دوباره باد. خوشحام از عزیزانم، از آفرینش، از زندگی ولی شاد نخوانم که در بند و گرفتارم و افسوس می‌خورم ای کاش رستمی بودیم یا کاوه‌ای و سورنایی.

۱۱ اسفند ۱۴۰۳ خورشیدی ، ۲ مارس ۲۰۲۵ میلادی