نه پدر، نه مادر
رها تا ابدیت
تنها
آرزوهایش بی او
مسیرش بی پایان
و برای هرگز
کودکی برای هیچ
شانههایش
کانون درد دنیا
سینهاش
پر ز درد انسان
و پاهایش
ناتوان از حمل بار زباله گردی
پاره مانده پارچهای بر تن
لباسش
اندوه مردمکی در صورت
چشمانش
و خمیده لاکی
کمرش
زیر بار کار
زیر فقرِ
کودک کار
کودکی برای هیچکس