یادش بخیر. یک روزی که زیستن پلاس برپا بود. دلم برای اوایل آن تنگ میشود. زیستن پلاس مرا یاد قدیمتر میاندازد. نوستالژی در نوستالژی. عین یک زنجیر وصل است.
یاد روزگار وبلاگ نویسی. یاد پرشین بلاگ. یاد بلاگفای سانسور کننده. یاد دوستان وبلاگی. یاد قبلتر. یاد یاهو مسنجر. یاد ویندوز ۹۸. یاد فرومهای اینترنتی فعال (خیلیها همچنان فعال البته نه ایرانیها). یاد بازی رزیدنت اویل ۲ که تازه برای ویندوز ۹۵ منتشر شده بود. یاد دوران DOS و پرنس آو پرشیا با لباس سفید و موهای طلایی که نمیدانم دقیقا چرا.
یاد تق تقهای کیبردهای آن دوران. بازی doom بازی wolfenstien از id که آن روزها بازی میکردم. گرچه آن دوران اوج بودند.
یاد اولین کدی که با qbasic نوشتم. و اولین کدی که در C نوشتم و نمیدانستم چرا اجرا نمیشود. در حد نشان دادن یک جمله در صفحه. همان hello world معروف که البته در Alireza خلاصه شده بود.
یا شاید جلوتر که با ردهت ۷ یا ۸ با لینوکس آشنا شده بودم. با کلی ذوق و شوق بالا و پایینش میکردم تا بفهمم چطور باید کار میکرد. اعتیاد به لینوکس در سالهای نوجوانی آن هم در ابتدای آن اصلا خوب نبود. نمیدانم چه شد که از اینجا سر در آوردم.
عمران، مهندسی و در نهایت مدیریت پروژه و حالا که خودمم نمیدانم به کجا میروم. اصلا علاقه به مارکتینگ مرا به مدیریت کشاند. رهایش کردم اما مارکتینگ را نه. رسیدم به مدیریت پروژه. یادش بخیر pmbok v4 تازه آمده بود. حالا چه؟
حتی کسی فکر نمیکرد من بروم عمران یا مهندسی غیر از کامپیوتر یا IT. من بین پول و علاقه بودم. اعتراف میکنم که اشتباه کردم. گرچه عمران جز ۵ علاقهام بود اما آخری بود. فکر پول بودم اما دریغ از مسیر مزخرفش. از خشکترین رشتهها. از نبود خلاقیت آن هم در ایران. از عوضی بودن تعداد زیادی از همکاران (اعتراف سختی است ولی حقیقت است!).
بگذریم. میخواهم دوباره شروع کنم. دوباره بسازم. یاد کتابچهای افتادم که خودم گردآوری کرده بودم. برای سایت زیستن پلاس بود. شاید شما هم گرفته بودیدش. اما حالا خودم بیشتر از هرکسی بهش احتیاج دارم.
کتابی که توش جملههایی الهام بخش جمع کرده بودم برای شروع و پیشرفت.
کتابی برای کمک به هرکسی که میخواهد از نو چیزی را شروع کند و مهمتر اینکه به مسیرش ادامه دهد.
حالا خودم بیشتر از هرکسی به آن نیازمندم.
وقتی بازش کردم چقدر خندیدم. چقدر خاطره و خنده داشت. چی بود اولش نوشتهام؟!
با همه اینها فعلا اینجا برای دانلود میگذارمش احتمالا بعدا فیلتر گذاشتم برای دانلود. اما حالا فقط دوستان عزیزم اینجا هستند. شایدهم هم بخاطر محبت و نور همین دوستانم برای همیشه همینطوری برای دانلود بماند.
شاید به درد شما هم بخورد. شاید به درد رهگذری که در جستجوی خودش است و یا آغاز مسیر است خورد.
برای دانلود درجا و مستقیم کتاب روی لینک زیر کلیک کنید:
بهبه! دوست عزیزمان…
اولا که خودت محبت و نور هستی.
دوما من عاشق کار تصویر کتابت شدم. میشه باهم یه پروژه کار کنیم؟!
مخلص
همیشه رفیق
شیوای عزیز
لطف داری. کاش میتونستم کمکت کنم. صحبت که کردیم:)