ذهنت را بپوشان.
هرکس و هرچیزی نباید پا برهنه وارد شود.
به همین سادگی.
همچین یک پردهٔ درست حسابی درست کن که هروقت نیاز بود کنار بزنی و هروقت نیاز نبود بگذاری این هجمههای زیاد پشتش گیر کند.
چرا پرده؟ چرا دیوار نکشیم تا خیالمان راحت شود؟
چون دیوار از ما یک آدم دگم نفهم میسازد. بعضی وقتها و بعضیجاها لازم است مخصوصا در برابر همین دگمها اما ضررش بیشتر از سودش است.
پرده هم سبک است هم هروقت بخواهی میتوانی کنار بزنی. دیوار هرچقدر هم بگویی در و پنجره دارد و دروازه بازهم توجیه است. دیوار دیوار است حالا با در و دروازه یا بدون آن، توفیقی نمیکند.
پردهٔ ذهن را که ساختی دیگر درگیر خزعبلات نمیشوی هربار روی این خزعبلات پرده را میکشی و به کارت میرسی. هروقت هم حس کردی که خوبیها منتظرند پرده را کنار میزنی.
این همه هجویاتی که ما در کله خودمان میکنیم، میتوانست صرف خوبیات و خوشیات شود.
اما نمیشود دیگر، نمیشود.
من نه بلدم دیوار بکشم نه علاقهای دارم، تو هم نداشته باش. وقتی پرده باشد مطمئن باش هجویات درزی پیدا میکنند و میآیند. راستش گاهی هجویات هم لازم است، مثل میکروبها.
ولی وقتی هیچ چیزی نباشد دایم خودمان در معرض بیماری قرار میدهیم. اگر هم دیوار کشی کنیم، دچار دگماتیسم شدنش به کنار، انقدر پاستوریزه میشویم که با اولین میکروب زارتی به زورتی میرویم.
نه من علاقهای دارم مثل این روشنفکر نماها یا دگما زدهها باشم نه تو. پس دایم رادیکال فکر کردن و یکباره همه چیز را کنار زدن برای همیشه، جز خرفتی چیز در پی ندارد. خودمانیم، دیدی دگمازدهها را؟ همیشه هرچه خلاف میلشان است باید حذف شود. روشنفکر نماها هم که اگر بگویند شامپانزه باش برای آزادی، میگویند آری این راه بشر است. یکی الاغ باری است دیگری درازگوش زینتی.
برای برخی چیزها، عین یک گوش در و دیگری دروازه باش. پرده را هم گاهی بکش و گاهی باز. فقط ۲۴ ساعته مطالعه کردن چیزی به دنیا اضافه نمیکند همانطور که ۲۴ ساعته کله در گوشی بودن. گرچه اولی خوشتر است.
گاهی باید خندید، وولی خورد، شیطانی کرد. پرده برای همین است، سوراخ است و سبک، میگذرند و به ما میرسند. اما هجم زیادشان پشت آن میمیرند و ما به راحتی به کارمان میرسیم.
از طرفی هم به راحتی کنار میرود خوبیها هجوم میآورند. دست خودمان است.
پردهٔ ذهنی، کنترل ذهنت را به تو میدهد.
-من 🙂