نام و یادت گرامی ست.
ای تو که میدانی در خفای خویش سر به درون دارم تا مگر باز آیی و سر از گریبانم براری. تو که لحظهها را طلایی و یادهایم را شهد کردی.
امشب که را خفته در ورای خویشتن در سیر روحانی دنیایی دیگری، من آکنده از احساس غم خجل از کرده رو به غار تنهایی خرامانم.
شب را تا سحر با یادت سپری خواهم کرد. اگر آن سحر بتابد.
روزش را به نور امید بازگشت مینشینم شاید گرمای آفتاب الهی گرمی بخش وجودم گردد.
دیگر لحظه ها را نمیشمارم، که بیتو لحظهای دیکر نمانده تا شمرده شود. دیروز خدا را دیدم، همچو همیشه تابان بود. نگاهی به من انداخت گرچه لبخندی نداشت. هم تقصیرم را میداند و هم از راز دل باخبر است. شاید همین بود که غضب نکرد و جرعه آبی برایم روان ساخت تا شاید از درون جلا یابم.
کفران نعمت کرده را میبخشد اما حق خورده را چه؟ حق دیری، حق نبودن ،حق نداشتن، حق نگفتن و … میدانی که نه آنقدر بد شدهام که تاریکی فرایم خواند و نه آنقدر به خوبی گام برداشتهام که نور حق چشمانم را پرسو کند و بارش رحمتش کالبدم شکافد و روحم را آزاد کند. اندر خم و پیچ ناکجا آباد حیرانم و میخرامم با دوپای خسته.
شبی را با خود خلوت کردم هرچند میدانم نوای عاشقی رخت بر بسته و ژنده پوشی و خفت همراهم است.
زبانی که گاهی مینوازد اینبار گزید. هر آنچه این حقیقت را پنهان داریم بیشتر زهر میسازد و نیش تیز می کند.
ای زبان بیدندان نیش زن آسودهای یا باز افسار گریخته فیس فیس کنان میخرامی و جان روح میستانی؟
اینبار باید بریدت تا حکمت آموزی و رحمت آوری. ای زبان بیفکر باتوام، گاهی فکر میکنم بیتو دنیا چه زیباست اما بی تو چه توصیفی برایش به ارمغان آورم.
دستانم لرزان است نوشتهها میروند و این زبان پیشمان گوشهای خرامیده است.
دلم چیز ندارد میدانی، روحم سیاه نیست و میبینی، اما بد کردم و باز تو بخشیدی. نمیدانی روز و شب چقدر دردناک شده است.
درد و زخم التیام مییابد، روح نه
قلب میتپد و میلرزد و باز مییابد خودش را، روح نه
سر در گریبان چشمهای خیس خشک میشوند و روح نه
این نفسها در پی آمدن، رفتند. و نفسهایی که میآیند تا بروند.
اما یاد تو، نه چون نفس است و نه چون عمر کوتاه. یادی که میتابد و میماند.
یادی که از خداست …
به یادت مانده درمانده شدم وای به آن روز که درمانده یادت باشم.
شبم را به سختی صبح میکنم در آرزوی بودن. خدا که در همین گوشهٔ خلوت رخ میتاباند و این تنها امید من است که به یادگار ابدیت تعلق دارد.
باز آی …