دیل کارنگی در کتاب آیین زندگی از تجربهاش نوشته:
«اگر واقعیتها را روی کاغذ بنویسیم، آسانتر میتوانم آنها را تجزیه و تحلیل کنیم.»
شاید کتاب بسیار قدیمی باشد اما به قدری زیبا نوشته که میشود دست کم در قرن بعدی هم از آن استفاده برد. (شاید بیشتر)
کلا نوشتن واقعیت، نوشتن مشکل و هرچیزی که قرار است تجزیه و تحلیل شود کمک بسیار زیادی به ما میکند.
واقعا با نوشتن مشکلات میشود آن را حل کنیم؟ نمیدانم همه آنها شامل حل میشوند یا نه. (به قول دوستی سولوشن). ولی میدانم که نوشتنشان و تجزیه و تحلیل نوشتاری خیلی خیلی کمک میکند. انقدر که واقعیت را ببینیم و مشکلات را پیدا کنیم.
چطور با نوشتن مشکل را آسانتر تجزیه و تحلیل کنیم؟
تصور کنید قرار است یک گروه را برای کمپ هدایت کنید. این اولین تجربه شماست.
احتمالا فشار عصبی بسیار را تحمل میکنید. با خودتون فکر میکنید اگر من الان اینکار را انجام دهم چه؟ اگر نتوانم چی؟ اگر سوتی بدم؟ اگر کسی جا بمونه؟ اگر و اگر و اگر.
با این اگرها عملا در آینده متوهم غوطهور میشوید.
اما بیایید همین را به روش دیل کارنگی بنویسیم.
۱. برای چی نگران هستم؟
قرار است یک عده را به کمپ ببرم، اولین تجربه من است. قبلا کمپ زیاد رفتهام اما راهنمای کسی نبودهام. میترسم که نتوانم یا اتفاقی بیافتد.
۲. چه کاری از دستم بر میآید؟ (چه میتوانم بکنم؟)
- میتوانم لغو کنم و بهانه بیاورم. احتمالا اعتبار نساختهام بدجوری ضربه خواهد خورد.
- میتوانم جواب ندهم بعدا معذرت بخواهم و بگویم مریض بودم. اینطوری حتما بدنام میشوم و نمیتوانم دیگر اعتبار گذشته را داشته باشم یا دست کم خیلی طول خواهد کشید. تازه چه تضمینی که دوباره اینکار را نکنم؟
- میتوانم به کسی دیگر بسپرم و انجامش ندهم. با اینکار هم باید منتظر حذف کامل خودم از اینکار باشم. کاری که دوست دارم انجام دهم. من طبیعت را دوست دارم.
- میتوانم این یک هفته را تمرین کنم تا بهتر ارتباط برقرار کنم. اصلا یک گروه میسازم تا هم بچهها آماده شوند هم یخ خودم هم باز شود. بعد یکی یکی آشنا شوم تا خیالم راحت باشد.
۳. میخواهم این کارها را بکنم.
اول یک گروه در یک پیام رسان که همه باشند میسازم. بجای اینکه الکی همه را اد کنم به چندتایی که میشناسم پیام میدم که میسازم.
بعد میخوام از آنها که بقیه را که دوست هستند اضافه کنند.
توی گروه قوانین را از قبل گوشزد میکنم. یک متن هم برای قانون و مقررات میگذارم و تاکید میکنم بخوانند.
چندتا سوال چالشی میپرسم و همه را تشویق میکنم که جواب دهند.
آماده که شدند با تک تکشان صحبت میکنم. اینطوری آشنا میشوم.
اینطوری برای خطرات هم آماده هستند و آموزش دیدن.
روز کمپ طوری وانمود میکنم که خیلی کارکشته هستم اما زیاد ادا در نمیآورم.
با صمیمت برخورد میکنم و طوری با احساساتم برخورد میکنم که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده.
و همان کمپینگ ساده دوستانه است.
۴. چه موقع شروع کنم؟
همین امشب گروه را میسازم و به بچههایی که ارتباط دارم میگویم.
میشد خیلی راحت استرس داشت. چه کنم چی بشه چی نشه. یا با گفتن حالا باشه ببینم چی میشه و الخ. کلی اهمال و تنبلی کرد. و یک هفته کلی استرس کشید.
اما با یک ربع نوشتن موضوع و تجزیه تحلیل به همین سادگی تمام توهمات رفع و واقعیت پیدا شد. بر اساس آن هم یک راه حل شکل گرفت که برای هرکس میتواند متفاوت باشد.
«وقتی مشکلی را خوب بیان میکنیم در واقع نمی از آن را حل کردهایم.»
– چارلز کترینگ