این نوشته بدون ویرایش و ناقص است. به زودی تکمیل و درست خواهد شد.
وقتی اسم ارتباط را میشنوی به چه فکر میکنی؟
ارتباط خوب؟ بد؟ کاری؟
وزیر جوان؟ وزارت ارتباطات؟
یا مثل خیلیها رابطهها جلوی چشمت ردیف میشود؟ رابطه عاشقانه؟ رابطه خانوادگی و الخ.
اما چیزی که اکثرا توجه نمیکنیم خود ارتباط است.
ارتباط هرچی که بخواهد باشد یکسری عناصر توی خودش جای داده.
من فکر میکنم وقتی عناصر اولیه را خوب بفهمیم که خیلی هم ساد هستند. میشود به راحتی ارتباطات بهتری ساخت.
حالا هر ارتباط برای هر رابطهای، چه شخصی چه خصوصی چه کاری و …
عناصر یا مولفههای ارتباطات چه چیزهایی هستند
فرستنده (منبع)
اینجا فرآیند ارتباط شکل میگیرد. حالا خواسته یا ناخواسته.
حالت خواسته کاملا واضح است. وقتی به صورت خود خواسته اقدام به فرستادن پیام میکنیم (ما منبع هستیم)
مثلا ممکن است یکجایی ناخودآگاه چشم در چشم کسی بشویم. این نوعی فرآیند ناقص ارتباط است. منبع هم که ما هستیم و معمولا چشم را دوباره میدوزیم. توی مترو خیلی این اتفاق شایع است:)
پیام
خیل واضح است. خب توضیح خاصی ندارد. (البته توضیح خاص غیر علمی و آکادمیک)
گیرنده
کسی (چیزی) که پیام را دریافت میکند. این شخص یا چیز معمولا پیام را از طریق یک کانال یا مجرا دریافت میکند.
کانال (مجرا)
در هر ارتباطی کانال یا مجرا هست. حالا چندتا کانال مثل رودررو بودن ممکنه باهم عمل کنند. مثل استفاده از حواس.
وقتی رو در رو صحبت میکنیم نه تنها صوت (شنوایی) بلکه بو، دیداری و لامسه هم فعال است. اینها هرکدام یک کانال برای پیام هستند.
اگر بین کانالها یکپارچگی و یا هماهنگی نباشد پیام عملا قدرت خودش را از دست خواهد داد.
محیط
جایی که این ارتباط در آن شکل میگیرد یا بهتر بگویم پیام در آن ارسال میشود.
اختلال (نویز یا پارازیت)
هرچیزی که در پیام دخالت کند. حالا بیرونی یا درونی. اختلال محیطی داریم، اختلال معنای، فرهنگی و روانی و الخ.
مثلا اختلال محیطی:
تصور کن که درحال صحبت یکی از اعضای خانواده هستی. یکباره یکی دیگر از اعضا صدای تلویزیون را زیاد میکند و نمیگذارد که صدای دیگری را بشنوی. این صدا باعث ایجاد اختلال در پیام میشود.
بازخورد (فیدبک)
بعد از دریافت پیام توسط گیرنده و فهم آن. حالا چه ناقص چه کامل. گیرنده در حالت فرستنده قرار میگیرد. اینجا پاسخی که ارسال میکند یک بازخورد به پیام قبلی است.
اینجا ارتباط شکل گرفته است.
حالا همین را در روابط خودمان تصور کنیم.
روابط شخصی. روابط کاری، روابط سازمانی، روابط اجتماعی،سیاسی و الخ.
مثلا تصور کن یک شخص برای رابطه کاری پیش تو آمده.
با یک سلام و احوالپرسی قوی شروع میکند. دستت را محکم میفشارد. تو نگاهی به او میکنی.
لبخندش مصنوعی به نظر میآید.
کت اسپرت تنگ با شلوار کوتاه پوشیده. عطر تندی هم زده.
کیفش را باز میکند و از انواع ویژگیها و سودمندیها و مزیتها میگوید.
درنهایت تو او را رد میکنی.
حتی در طول این مدت دوست داشتی زودتر خفه شود و برود.
قرار بود او فروشنده شرکتی که با تو هماهنگ کرده باشد ولی عملا قید شرکت را هم زدی.
چرا؟
تضاد.
نامناسب بودن کانالهای ارتباطیش. مصنوعی رفتار کردن و همه ناهماهنگیها باعث شد که تو حتی به خود پیام هم توجه نکنی.
بوی تند عطر هم که فقط میخواستی زودتر ازبین برود (اختلال).
به همین سادگی همه چیز تمام شد.
همین عناصر ساده (البته اینجا خیلی ساده و کم هستند) در رابطه عاطفی، خانوادگی، سیاسی و غیره هم وجود دارد.
اگر این عناصر را درک کنیم حتی میدانیم برای چه کاری چه مدل رفتاری داشته باشیم.
ادامه دارد…