درس دادن، می‌خواهم آموزش بدهم (دوباره)

متیو لپ تاپ علیرضا - Matthew alireza's laptop

چند وقتی هست که در فکر آموزش هستم. راستش را بخواهی قبلا هم آموزش داده‌ام چه آنلاین چه حضوری ولی چنگی به دلم نمی‌زد. البته نه اینکه آموزش چنگی به دلم نزنه‌ها نه! بیشتر به خاطر این بود که یا آموزش‌های مهارت مهندسی بود که خب همه هستند یا چیزهایی که می‌گفتم به دل خودم نمی‌نشست. یعنی اصلا تخصصی نداشتم، همین چیزهایی که دیگران ازش پول در می‌آورند و چهارتا چیز رو بهم پیوند میدن تازه کتاب هم می‌نویسن!

ولی حالا چارتا چیز واقعا یادگرفتم هرچند درمقابل تخصص بزرگان چیزی نیست و درنهایت بایدبگویم دانم که ندانم، ولی ارزش به اشتراک گذاشتن را دارد. می‌دانم که به دیگران کمک می‌کنم با آموزش در کنار کارهایم. اصلا مشاوره‌ای که کنارش آموزش نباشد خیلی لذت بخش نیست. اجرایی که چیزی به دیگران اضافه نکنی یا کمکی نکنی به آن‌ها خیلی لذت بخش نیست. البته که مهم است ولی خب به دل من یکی نمی‌نشیند.

می‌خواهم از مسیر از پژوهش‌هایم از نتایج درس‌ها، مشاوره‌ها دیده‌ها و کارهای اجرایی بگم و آموزش بدهم. این یادداشت را گذاشتم به یادگار تا آغازش را بدانم و گاهی ببینم.

پ.ن: تصویر این یادداشت یک عکس قدیمی از گلخونه (حیاط) دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران، موقعی که می‌خواستم پایان نامه رو شروع کنم؛ به همراه متیو (لپ تاپم) و لیوان استیل و یحتمل کیک نادری.