با ذهنی خسته می‌نویسم

امشب تنها می‌توانم بگویم که خسته‌ام. کارهای گره خورده، سوزن‌های زیر پای لخت، آسمان خاکستری و هوای زهرآگین.

گرده خورده‌ام به بند ناف اقتصاد. نیمی‌ از مردم که هرگز تفکر هم نمی‌کنند. عده‌ای غارتگر. غارتگر عده‌ای. اندکی هم گردن ضخیم و دندان خنجر.

چاره چیست؟

توان سر خم کردن که نیست. پس باید راهی یافت.

و من به دنبال راهم به دنبال سرعت به دنبال فکری بهتر و اندیشه‌ای راهگشاتر.

من به دنبال راهبردی بهترم و به دنبال عمل و کنشی بی‌وقفه و استوار.

تسلیم نخواهم شد. هرگز.

با تمام خستگی با تمام سختی،

ایستاده‌ام.

ادامه خواهم داد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.