یادداشت‌ها

جایی که روزمرگی‌ها، یادداشت‌ها و نوشته‌های شخصیم منتشر می‌شوند

نامه‌ای به او که می‌داند

نام و یادت گرامی‌ ست. ای تو که می‌دانی در خفای خویش سر به درون دارم تا مگر باز آیی و سر از گریبانم بر‌اری. تو که لحظه‌ها را طلایی و یادهایم را شهد کردی. امشب که را خفته در ورای خویشتن در سیر روحانی دنیایی دیگری، من آکنده از احساس غم خجل از کرده […]

نامه‌ای به او که می‌داند بیشتر بخوانید »

عالم بی عمل به چه ماند

عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل

یکی را گفتند: عالم بی‌عمل به چه ماند؟ گفت: به زنبور بی‌عسل زنبور درشت بی‌مروت را گوی باری چو عسل نمی‌دهی نیش مزن این حکایت از «سعدی» را با طلا هم بنویسم کم است. اگر من باشم که آن را روی بدنهٔ فضاپیمای SpaceX می‌تراشم تا یادگار برای همگان بماند. من هم با این حکایت

عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل بیشتر بخوانید »

من، سال کرونا و رسیدن ۱۴۰۰ خورشیدی

گذشت. یک سال دیگر هم به سال خورشیدی ایران گذشت. یک سالی که به جرات می‌توان گفت از بدترین سال‌های بد دوران ما بود. حتی در کل تاریخ بشری، تا به اینجا. سال کرونا هنوز جای درد خیلی زخم‌ها خوب نشده بود که بیماری کوید-۱۹ یا همان کرونا بی‌رحمانه حمله کرد. هنوز اقتصاد در حال

من، سال کرونا و رسیدن ۱۴۰۰ خورشیدی بیشتر بخوانید »

گلستان و بوستان و باغ

یادداشتی برای آنان که گلستان و بوستانند

چندی‌ست به سایتم نرسیده‌ام، یادداشتی که منتشر می‌کنم بیش از یک ماه قبل نوشته‌ام. گذشت این چرخهٔ عمر ما. چندی‌ ست بی‌آنکه دلیلی داشته باشم زنده‌ام. تا به‌حال اینگونه نبوده‌ام، بی‌انگیزه‌تر از هر لحظه اما پر تلاش‌تر، اما این تلاش به کجا می‌رسد؛ نمی‌دانم. تنها امیدم گلستان‌ها و بوستان‌های روزگار است. جایی که اندک انسان‌هایی

یادداشتی برای آنان که گلستان و بوستانند بیشتر بخوانید »

محمدرضا شجریان

آوای مرغ سحر، آرام گرفت

خسرو آواز ایران پر کشید شاید روزگاری دگر مرغان سحر نغمه آزادی نوع بشر را باز در این سرزمین بسرایندشاید قفس این سرزمین بشکندشاید آشیانمان دیگر نرود بر باد هرگز در شام تاریک و زیر ظلم ظالم ماندن ما را نشاید به امید سحر شدن روح‌ات شادیادت جاودان۱۷ مهرماه ۱۳۹۹ – به هنگام آرامیدن خسرو

آوای مرغ سحر، آرام گرفت بیشتر بخوانید »

تغییر مسیر زندگی: ۷ سختی اولیهٔ تغییر مسیر زندگی من

گزارش هفتم مهر ماه ۱۳۹۹ به مناسبت بازگشایی کرونایی مدارس و ورود موج سوم کرونا؛ من هم تصمیم گرفتم تا یادداشت-گزارشی از روند تغییر مسیر زندگی خودم منتشر کنم. گزارشی که بیشتر برای خودم مهم است و احتمالا برای کسی که تغییر در زندگی می‌دهد هم مفید باشد. مدتی هست که از برنامه‌ریزی و تعیین

تغییر مسیر زندگی: ۷ سختی اولیهٔ تغییر مسیر زندگی من بیشتر بخوانید »

زمین ترک خورده

خاکمان کردند و تنها راه، روییدن است: راه نجات از این وانفسا

خدا همه‌مان را بیامرزد که شاد و خرسند خاک‌مان کردند. نه آن خاکی که خدا بیامرزان سنتی را در بر می‌گرفت؛ دست کم آنجا گوری بود و آرامشی. خدا همهٔ ما را بیامرزد که در اوج شادی خاک شدیم. در روزگار ابتدایی قرن ۲۱ که باید سرآغازی می‌بود برای بشریت، خاک شدیم. اینجا خاورمیانه است،

خاکمان کردند و تنها راه، روییدن است: راه نجات از این وانفسا بیشتر بخوانید »

دسکتاپ xfce توزیع دبیان - علیرضا شیاسی

من، کامپیوتر، افکار و فردا – روزنوشت

کامپیوتر را روشن می‌کنم. اینبار برایم مهم نیست صدای جدیدی دارد یا همان قارقار قدیم است. سر درد عجیبی مغز مرا زمین فوتبال کرده. دور ذهنم فقط یک بند است، بندی نازک تا محتویاتش را نگه دارد. افکار، احساسات، خیال، تحلیل‌ها و الخ. پسورد می‌خواهد، لعنتی چندی‌ست به این لینوکس سر نزده‌ام، پسوردش را چه

من، کامپیوتر، افکار و فردا – روزنوشت بیشتر بخوانید »

تنهاترین تنها

توجه: این نامه دلنوشته قدری تاریک است و خواندن آن توصیه نمی‌شود! دستهایم یخ‌های سرد و خشکند. حالا دیگر من هستم، دنیا و روزگاری با تلخی سرازیر شده است. تنها تاریکی را می‌بینم، تاریکی‌ای که فقط در چشمان من می‌درخشد. یک دنیا برای زندگی، یک خاموشی برای کشف، یک سرابی برای دلخوشی و یک بطری

تنهاترین تنها بیشتر بخوانید »

دختر آفتاب

نامه‌ای به دختر آفتاب

تو ای دختر آفتاب که نور خویشتن به خانقاه فراموشی برده‌ای. آینه را کاش با خویشتن می‌بردی. برای یکبار هم که شده به آن خیره و با نورش جان می‌گرفتی. زندگی کردن به امید دیگری همانقدر مذموم است که پنهان شدن از زندگی. امشب را صبح می‌کنی، فردا را بار دگر در خفای خویش پنهانی.

نامه‌ای به دختر آفتاب بیشتر بخوانید »