پرش به محتوا

روزی پس از روز مهندس

امروز فردای روز مهندس است. هوا که اینجا بارانی‌ست. می‌گویند بیشتر ایران بارانی است، حداقل دور و اطراف غرب و ایران. یک زمانی برای مهندس شدن باید زحمت می‌کشیدیم. اصلا باید عرق می‌ریختی تا یادبگیری کجایی و چه می‌کنی. حالا هم که خودآموزی بسیار مهم شده. البته توهمی هم در ایران پدید آمده که مثلا همه چیز را می‌شود اینطور یاد گرفت. مثلا پزشک شد، مهندس شد آن هم فقط با خواندن اینترنت و بدون کار.

اصلا توهم خویش استاد پنداری در بین بی‌سوادان جامعه گل کرده. کسانی که حتی خواندن و نوشتن نمی‌دانند و تازه سر از تخم لجن‌خواری در آورده‌اند. حالا درون گل باقی مانده از متخصصان ادعای تخصص می‌کنند.

احتمالا با خواندن دو کتاب انگیزشی توهم و اثر داننینگ-کروگری گرفته‌اند. مثلا یک سرباز صفری که ادعا می‌کند از سرهنگ کماندوی خود بیشتر می‌فهمد، چرا؟ چون در بیابان‌های اطراف خانه‌اش تیرپرانی می‌کرده.

کارگری که فکر می‌کند از مدیر پروژه بیشتر می‌فهمد فقط بخاطر اینکه کلنگ بیشتری بر زمین زده.

یا بلاگری که فکر می‌کند از یک نویسنده بیشتر می‌داند فقط بخاطر اینکه روزانه منتشر کرده.

یا کمربند سفیدی که فکر می‌کند از ارشد کلاس بیشتر بلد است فقط بخاطر اینکه بدنش به دلیل جفتک پراکنی نرمتر به نظر می‌آید.

و حتی خری که فکر می‌کند از شیر بیشتر می‌فهمد فقط بخاطر اینکه بار انسان‌ها را جابجا کرده.

خلاصه توهم خویش عاقل پنداری مهندسان، پزشکان، محققان، مدیران، استراتژیست‌ها، مارکترها و الخ فراگیر شده. این‌هایی که با خواندن دو عدد راهنما فکر‌ می‌کنند دکتر مهندسند.

با دیدن دوره ۱ ماهه فکر می‌کنند مدیرند. یا با پرداخت پول و شرکت در دوره‌های خنده‌دار mba و dba آزاد خویش را مدیر زبده دیده و نظرات فاخر نما ارائه می‌کنند.

بدتر اینکه عده‌ای با یک دوره کوتاه خود را مدیر شهری و توسعه عمرانی می‌دانند.

همه این‌ها را گفتم تا نخست یادی از مهندسان خودساخته قدیم کنم که تلسکوپ و مکان‌نمای نجومی ابداع می‌کردند. و مهندسان امروز که عده‌ای واقعا زحمت کشیدند (سوای آن‌هایی که فقط مدرک گرفته‌اند).
روز مهندس مبارکمان باشد.

دوما یادی کنم از شهرستان‌های مظلوم ایران. از آذری‌هایی که زلزله امانشان نداده تا لر‌هایی که سیل هر دم زندگیشان را می‌برد. از مردم کرمانشاهی که هنوز درد زلزله را فراموش نکرده‌اند و آواره در چادرند. از سیستان و بلوچستان که سیل و زلزله هیچ، فراموشی هم دردی بیشتر بر دلشان گذاشته. از جنوب تا شمال و از شرق تا غرب.

درد همین خویش عاقل پندارنی‌ست که می‌بینیم. عین همین‌هایی که بین من و شما هستند، در رده‌های مسئولین کشوری هم هستند. از ما ست که بر ما ست.

حالا هم نمی‌دانم وضعیت لرستان و شهرهای سیل‌گیر چه خواهد شد. فقط بخاطر اینکه مسئولین تصمیم گرفته‌اند در بالا دست بدون در نظر گرفتن وضعیت، سدی بسازند.

تصمیم گرفته‌اند زمین بفروشند، تا مردم بیشتر و بیشتر به حریم‌ها نزدیک شوند و جیب آن‌ها پرتر شود. مثل طبقه فروشی‌هایی که آلودگی را بیشتر در شهر‌های بزرگ تثبیت کرده.

بخاطر خویش عاقل پنداری و خویش مدیر و مدبر دانی حال و وضع کشور اینگونه شده. شهرهایی که باید با عمران و آبادانی گسترش یابند هر روز بیشتر از قبل خالی از سکنه می‌شوند. دقت کنید شهر‌ها را می‌گویم نه روستا‌ها. هجوم به کلان‌شهرها به خصوص تهران.

فقط بخاطر خویش عاقل پنداری مسئولین و سودجویی عده کثیری از آن‌ها و اقوام و آشنایانشان ما در قعر بلایا گیر افتاده‌ایم.

حرفم اینست اگر بودجه مناسب بود و مهندسان واقعی به خدمت گرفته می‌شدند الان زیرساخت درستی داشتیم. زلزله‌ به این راحتی خرابی نمی‌داد و سیل به سمتی دیگر هدایت می‌شد.

همچنین اگر پزشکان حقیقی را به همت می‌گماشتند وضع سلامت ارتقا می‌یافت.

به هرحال روز پس از روز مهندس مبارک.

به امید روزهای بهتر. روزهایی که یا خویش عاقل پنداران حذف شده‌اند و یا واقعا عاقل شده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.