زده بیرون ز سر سبزه گلی سرخ گشته دشتها پر گل از ندای فردا از بهار آتی از صدای رویا که دو چند ماه قبل شده گلگون طرح بی روح خیابون طرحی از خون روی آسفالت و قیر لحظههایی که ستمگر شد زمینگیر ناتوان شد، آورد سلاحی بیرون، بریخت خون خونی چو بهاران شده گلگون ز آن سوگند به قلب مادران غمگین که پس از این عمر ظالم را به قساوت به فنا خواهیم داد چو بهاران رسد بار دگر نغمه آزادی در وطن خواهیم خواند
امسال سال خوبی نبود، مادران و پدران و فرزندان، همسران و عشاق، دختران و پسرانمان غمگینند.
برای همین تبریک سال نو ندارم…
ولی آرزو دارم برای همتون آرزوهای بزرگ،
به امید آزادی و عدالت در سرزمینمان
بهار و نوروز برایتان یادآور آزادی و زندگیتان پر از نیکی باد
پ.ن: عکس از درخت دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران