ماه: دی 1398

  • مقاومت در برابر نوشتن یا مرض شتر نویسندگی

    ,

    کتاب نبرد هنرمند (نبرد هنر) را دوباره یک ورقی می‌زدم. دوباره تنبلی و نبرد بزرگ برای کاری که انجام نمی‌دهیم. دقیقا چیزی که سخت است نوشتن نیست. بلکه نشستن و شروع به نوشتن کردن است. خب این موضوع تازه‌ای نبود اما بیماری دایمی است. می‌دانید مثل میگرن که خوب نمی‌شود. این مقاومت کردن هم برای…

    خوانش بیشتر

  • گذری بر محتوای تخصصی نما

    اصلا محتوای تخصصی نما چی هست؟ محتوا، نوشته‌ها و کتاب‌ها، دست کم کتاب‌هایی که من می‌شناسم توسط تعدادی انسان نوشته شده. کار خیلی خوبی‌ هم کردند. هر نوع کتابی بلاخره نوشتند دمشان گرم. اما کتاب‌های تخصصی نما توسط آدم‌های متخصص نما نوشته شده‌اند. متخصص نما کیست؟ عمه‌شان. نه خیر، خودشانند دقیقا. اگر ذهنت رفته به…

    خوانش بیشتر

  • امروز یادگرفتم | مذاکره تلفنی

    امروز یادگرفتم… وقتی قرار کاری دارم باید از قبل خیلی مسایل را روی کاغذ نوشته باشم. اصلا موقع مذاکره چه تلفنی چه حضوری باید این نوشته‌ها را داشت. می‌خوام موضوعی را که چندین بار بهش برخوردم بگم. تا هم اینجا ثبت شود هم در ذهنم. وقتی صحبت می‌کنیم از میزان قدرتی که پشت کلمات هرکس…

    خوانش بیشتر

  • پنبه و چوب و کنفسیوس | چرندنامه

    نقل است کنفسیوس را که سوار بر گاومیش خویش در کهنه رهی داخل شد. در ره به چوبی و پنبه‌ای برخورد و بحث آن دو را در بحث و جدل یافت. پنبه بر سفیدی و نرمی خویش می‌بالید و فخر می‌فروخت. چوب بر سفتی و سختی و رنگی خوش می‌بالید. چوب را پنبه گفت: «تو…

    خوانش بیشتر

  • عناصر ارتباط چیست | مبانی ارتباط به زبان ساده

    این نوشته بدون ویرایش و ناقص است. به زودی تکمیل و درست خواهد شد. وقتی اسم ارتباط را می‌شنوی به چه فکر می‌کنی؟ ارتباط خوب؟ بد؟ کاری؟ وزیر جوان؟ وزارت ارتباطات؟ یا مثل خیلی‌ها رابطه‌ها جلوی چشمت ردیف می‌شود؟ رابطه عاشقانه؟ رابطه خانوادگی و الخ. اما چیزی که اکثرا توجه نمی‌کنیم خود ارتباط است. ارتباط…

    خوانش بیشتر

  • کارهای عقب افتاده به زودی

    امیدوارم هی بیشتر از این عقب نیافتند. اصلا کلی کار عقب افتاده هست همیشه. مدیریت زمان هم هست و من استفاده نکردم دوباره. اینبار می‌خوام استفاده کنم و بگم چه شد و چه کردم. ثبت ثبت ثبت. با خودم می‌گم پسر، لعنتی تو خیر سرت کلی اینکارا رو کردی. هی میافتی پایین؟ بعد می‌بینم نه.…

    خوانش بیشتر

  • وقتی آب سربالا می‌رود

    با خودم فکر می‌کردم که آب همیشه طبق قانون طبیعت (فیزیک) به سمت پایین می‌رود. حالا از هر مسیری. اما ما به هرطرفی می‌رویم. حال آیا اگر آب اختیار داشت همیشه به پایین می‌رفت؟ مطمئنا به هرجا می‌رفت به سمت سرمقصد بود. آب هم مقصدش پیداست. می‌رود تا یکی شود با دیگر آب‌ها. جوی، نهر،…

    خوانش بیشتر

  • حکیم لامکان و پادشاه | چرندنامه

    نقل است که حکیمی لامکان نزد حاکم شهر فراخوانده شد. چو داخل گشت حاکم فراخواندش که «ای حکیم نقل است که عقل و دانشی غنی داری. لیکن با این همه دانایی در معاش فقیری و لامکان می‌گردی. گر مرا پندی دهی که گره از مشکلاتم رهاند تو با مال غنی سازم» حکیم دستی بر ریش…

    خوانش بیشتر

  • با ذهنی خسته می‌نویسم

    امشب تنها می‌توانم بگویم که خسته‌ام. کارهای گره خورده، سوزن‌های زیر پای لخت، آسمان خاکستری و هوای زهرآگین. گرده خورده‌ام به بند ناف اقتصاد. نیمی‌ از مردم که هرگز تفکر هم نمی‌کنند. عده‌ای غارتگر. غارتگر عده‌ای. اندکی هم گردن ضخیم و دندان خنجر. چاره چیست؟ توان سر خم کردن که نیست. پس باید راهی یافت.…

    خوانش بیشتر