موفق شدن، یک روند است. حرکتی است از پایین به بالا. اما مسیری آسان نیست. پر از پستی و بلندیست، پر از چاله و سنگ. پر از وسوسه‌ها و حواس‌پرتی‌هاست، پر از فشارها و تنهایی‌هاست. درحالی که بعضی‌روزها پر از انرژی بلند می‌شوید و بیشتر و بهتر از قبل کار می‌کنید روزهای دیگر بیشتر بی‌حس و حال و کسل، و تهی از هر معنایی هستید. اما آن روزهایی که شما نمی‌خواهید حرکتی کنید، روزهایی که حس می‌کنید حالش را ندارید، خسته‌اید و توان ندارید، درواقع همان روزهایی هستند که باید کاری کنید. تمام آن آدمهای بزرگی که شما تایید می‌کنید و به عنوان نمونه یک انسان موفق، یکپارچگی و استوار و شاد یاد می‌کنید را می‌شناسید؟ آن‌ها به همین شکل زاده نشده‌اند. موفقیت با آن‌ها زاده نشده‌ است. آن‌ها هم راجع‌به آن شنیده‌اند و تصمیم گرفتند که دنبالش بروند. بررسیش کردند و فهمیدند که درحالی که تلاش می‌کنند به موفقیت دست یابند، این مسیر پر از پستی و بلندی‌هایی ست که پشت سر هم خواهند آمد. آن‌ها هم خیلی روزها بیدار می‌شوند درحالیکه پر از احساس خستگی‌اند، پر از حس شکست، پر از حس از دست دادن، پر از حس تحمیل و فشار، پر از حس از دست رفتن، پر از حس تنهایی، پر از حس نبودن، و اصلا حالش را ندارند آن‌ها هم پر از شک هستند و پر از افکار و تعلل و ترس. همه ما چنین روزهایی داریم. اما کارها و چیزهایی را که شما در این روزها انجام می‌دهید، ارزشی چندبرابر از کارهایی دارند که در روزهای دیگر انجام می‌دهید. همان لحظاتی که می‌خواهید در رختخواب بمانید، و باگوشی خود بازی کنید، یا در فکرهای بی‌خود غرق شوید، یا دوست دارید بشینید و به دست نیافته‌ها، به رفته‌ها و به کارهای نکرده فکر کنید. همان روزهایی که می‌خواهید هوا را مقصر بدانید، وضعیت را مقصر کنید، آن زمانی که حس می‌کنید بیشتر از حد تحملتان است. آن‌ها دقیقا لحظاتی هستند که مسیر زندگی شما را تعیین می‌کنند. مسیری که تعیین می‌کند شما موفق خواهید شد یا نه. دقیقا وقتی در پایین‌ترین سطح خود هستید، روزی است که باید بلند شوید و خودتان را جمع کنید و ادامه دهید. وارد منطقه ناامنتان شوید. دردش را حس کنید، شما از پسش برخواهید آمد، زیرا به اندازه کافی قدرتمند، مقاوم و مصمم هستید. با چقدر از وجودتان می‌خواهیدش؟ به این پرسش پاسخ دهید و از همانجا شروع کنید! تفاوت بین ما و همه رهبران بزرگ، مدیران، کارآفرینان و یا اهل فن‌های موفق تنها یک چیز است. وقف کردن خود. وقتی چیزی را انقدر می‌خواهید که حاضرید هرکاری کنید تا به آن برسید. کاملا خودتان را وقف آن خواهید کرد، روزها و شب‌ها را وقف آن خواهید کرد، هر دقیقه و هر لحظه را وقف آن خواهید کرد، هر روز کاری و هر روز تعطیل و آخر هفته را وقف خواهید کرد فقط بخاطر اینکه به چیزی که دوست دارید نزدیک‌تر شوید! تمام صداهای بیرونی را که مخالف حرف می‌زنند قطع می‌کنید. زیرا شما انقدر روی ادامه مسیر تمرکز کرده‌اید که وقت برای تلف کردن ندارید. مسیری که شما را به زندگی‌ای که می‌خواهید می‌رساند. هیچ چیز حواستان را پرت نمی‌کند هیچ چیز باعث نمی‌شود که ذهنتان را عوض کنید. شما کاملا زمان و انرژی خودتان را صرف این می‌کنید تا یک ستاره در زمینه خودتان شوید. یک شعله و آتش درونی دارید که همه حس‌های پایین و بد را می‌سوزاند. حس‌هایی که ممکن است خیلی از روزهای شما را در سطح پایین نگه دارد. می‌خواهید بهتر شوید، بیشتر موفق شوید، محتوا و معنای بیشتری داشته باشید و شادتر باشید؟ فقط و فقط اگر انجام دهید، عمل کنید، آنگاه است که شما زندگی خود را می‌رانید. بالا و پایین، مثبت و منفی، ذوق زده یا کسل، تنها یا در جمع، خسته یا با انرژی، با پشتوانه یا بی‌پشتوانه... همه این‌ها برای شما اتفاق خواهند افتاد. اما هرچقدر خواست شما برای موفقیت بیشتر باشد، آسان‌تر آن‌ها را طی خواهید کرد. هرچیزی که می‌خواهید برای خود بدست آورید، نیاز دارد تا چیزی در ازای آن بپردازید. هر رویایی که می‌خواهید به واقعیت بپیوندد، باید خودتان را قربانی کنید برای بهتر شدن. به این معنی که خودتان را خرد کنید به تکه‌های ریز تبدیل کنید، تا بتوانید دوباره شکلی نو به خود بدهید و از نو بسازید. یک سیستم با فرمی بهتر که پایدار است، که بزرگتر و بهتر عمل می‌کند. سیستمی که زندگی شما را بهبود می‌بخشد. زندگی‌ای که می‌خواهید بدستش بیاورید. پس، با چقدر از وجودتان می‌خواهیدش؟

با چقدر از وجودتان می‌خواهیدش؟

موفق شدن، یک روند است. حرکتی است از پایین به بالا. اما مسیری آسان نیست. پر از پستی و بلندیست، پر از چاله و سنگ. پر از وسوسه‌ها و حواس‌پرتی‌هاست، پر از فشارها و تنهایی‌هاست.   درحالی که بعضی‌روزها پر از انرژی بلند می‌شوید و بیشتر و بهتر از قبل کار می‌کنید روزهای دیگر بیشتر […]

با چقدر از وجودتان می‌خواهیدش؟ بیشتر بخوانید »

مگر آنکه بشود مشک فشان، نفس باد صبا

تو رفتی و باران نبارید بار دگر با ناز و ادا اگر دریا اگر اقیانوس باشد این فاصله سرد   یاد تو می‌شکند، هرچه آن فاصله هست هرچه افتاده در اینجا هرچه مانده برایم هرچه باقیست به خاک رفتی و رفتن تو پاک نکرد حتی یک لحظه ز یاد خاطراتی که همینجا سر کوچه‌ی دل

مگر آنکه بشود مشک فشان، نفس باد صبا بیشتر بخوانید »

چگونه شروع کنیم | ادامه دادن و انگیزه داشتن

به درس پایانی این دوره خوش آمدید. با پایان این درس شما دوره را تمام کرده‌اید و یک راه کاربردی برای آغاز هرچیزی که می‌خواهید را یاد گرفته‌اید.   ادامه دهید به شما تبریک می‌گویم برای اینکه اولین گام خود را برداشته‌اید. شما آغاز کرده‌اید. این تازه اول ماجراست. حالا که یادگرفته‌اید چگونه آغاز کنید،

چگونه شروع کنیم | ادامه دادن و انگیزه داشتن بیشتر بخوانید »

چگونه شروع کنیم | گام نخست

تا به اینجا یاد گرفتیم چگونه ذهن خود را آماده کنیم. درست مانند یک ورزشکار قبل از مسابقه. حالا نوبت مسابقه است. هرچه تمرین کرده‌اید حالا اثر بخش خواهد بود. زمان حرکت است، وقت عمل کردن رسیده است. اولین گام خود را بردارید. گام نخست همان آغازی است که به دنبالش بودید. درست مطابق برنامه

چگونه شروع کنیم | گام نخست بیشتر بخوانید »

چگونه شروع کنیم | آمادگی ذهنی برای شروع، مشکلات و راه حل‌ها

یکی از کارهایی که قبل از آغاز فراموش می‌شود آماده سازی ذهن است. ذهن ما توانایی بسیار بالایی دارد و کسانی که آمادگی ذهنی دارند اغلب مشکلات را راحتتر پشت سر می‌گذارند. اما آمادگی ذهنی چگونه بوجود می‌آید؟ تمرین ذهنی عامل پدیدار شدن این آمادگی است. شما باید با تمرین و تصور ذهنی این آمادگی

چگونه شروع کنیم | آمادگی ذهنی برای شروع، مشکلات و راه حل‌ها بیشتر بخوانید »

چگونه شروع کنیم | انتخاب، تصمیم و برنامه ریزی

در دروس قبلی شما ذهن خود را آماده کرده‌اید، آشفتگی را مهار و با آزادسازی ذهن خود آشنا شده‌اید. اکنون در این درس خواهید آموخت چگونه یک مسیر را انتخاب کنید و تصمیمی بگیرید. سپس با برنامه ریزی آن را عملی کنید. تصمیم‌گیری پس از آنکه هدف خود را مشخص، افکار خود را آزاد و

چگونه شروع کنیم | انتخاب، تصمیم و برنامه ریزی بیشتر بخوانید »

چگونه شروع کنیم | آزادی ذهن

نیازمند ویرایش است!   در درس قبل آموختیم چگونه بر آشفتگی‌های درونی و بیرونی خود غلبه و آن‌ها را مهار کنیم. اما مهار کردن کاری نیست که فقط یکبار انجام بپذیرد، بلکه کاری دایمی است. باید هر چندوقت یکبار آشفتگی‌ها و استرس‌ها را زدود، همانطور که هر چند روز یک بار خانه خود را آراسته

چگونه شروع کنیم | آزادی ذهن بیشتر بخوانید »

چگونه شروع کنیم | مهار کردن آشفتگی

به اولین درس از دوره کوتاه «چگونه شروع کنیم» خوش آمدید. به شما اخطار می‌دهم این دوره رایگان برای اطلاعات شما به وجود نیامده‌ است! اینجا هستیم تا عمل کنیم و هر آنچه که پشت گوش انداختیم و شروع نکردیم را آغاز کنیم. شما در این دوره یاد خواهید گرفت تا چگونه خودتان را آماده

چگونه شروع کنیم | مهار کردن آشفتگی بیشتر بخوانید »

چطور با قربانی کردن الان، آینده را بسازیم | نامه‌ای به خویشتن

این یک نامه به خودم است! نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد یک روزی همه ما حاضر می‌شویم تا رنج و سختی را به جان بخریم. حالا ممکن است این روز در جوانی باشد یا میانسالی و یا شاید پیری. تنها کاری که ما باید کنیم این است

چطور با قربانی کردن الان، آینده را بسازیم | نامه‌ای به خویشتن بیشتر بخوانید »

مردنی‌تر از همیشه | قصه

آن روز، آخر کوچه، گربه سیاه همسایه رنجورتر از همیشه کز کرده بود. باران شدیدی می‌آمد و امانش را بریده بود. ماشین مشتی قربون هم که قربانش بروم کمک فنرهایش شکسته بودند. دقیقا شده بود لانه گربه‌های محل، اما اینبار جز گربه سیاهه هیچ کدامشان آنجا نبودند. کوچه پایینی یک خرابه داشت. بچه‌های محل‌های اطراف

مردنی‌تر از همیشه | قصه بیشتر بخوانید »