نامهای به دختر آفتاب
تو ای دختر آفتاب که نور خویشتن به خانقاه فراموشی بردهای. آینه را کاش با خویشتن میبردی. برای یکبار هم که شده به آن خیره و با نورش جان میگرفتی. زندگی کردن به امید دیگریادامه »نامهای به دختر آفتاب
تو ای دختر آفتاب که نور خویشتن به خانقاه فراموشی بردهای. آینه را کاش با خویشتن میبردی. برای یکبار هم که شده به آن خیره و با نورش جان میگرفتی. زندگی کردن به امید دیگریادامه »نامهای به دختر آفتاب