برچسب: دختر

  • نامه‌ای به دختر آفتاب

    نامه‌ای به دختر آفتاب

    تو ای دختر آفتاب که نور خویشتن به خانقاه فراموشی برده‌ای. آینه را کاش با خویشتن می‌بردی. برای یکبار هم که شده به آن خیره و با نورش جان می‌گرفتی. زندگی کردن به امید دیگری همانقدر مذموم است که پنهان شدن از زندگی. امشب را صبح می‌کنی، فردا را بار دگر در خفای خویش پنهانی. […]