من تهران ماندم؛
این نه شجاعت است نه اجبار و نه ماجراجویی. تنها انتخاب من بود.
جنگ ۱۲ روزه باعث پیدا شدن انسانهای عجیبی شد. افرادی که از حمله به کشور خوشحال شدند و افرادی که هلهله کنان و عرعر زنان بر طبل جنگ و جهاد میدمیدند. عدهای که نان در خون مردم میزدند در اینسالها، عدهای دیگر که توهم برایشان تریاقی جهت نفرت پراکنی بوده است. همه اینها یکباره با هم سر از سوراخ برآورند. عده دیگری که باد هوا بودند در بستر خاک پناه گرفته بودند و بعد از پایان جنگ عربده بر سر مردم کشیدند. عدهای دیگر تولهای وامانده را رهبر خویش میخواندند و عدهای رهبری پنهان را چنگ زده بودند. ولی در حقیقت سربازان شهید میشدند و مردم قربانی جنگ. کودکان، مادران، زنان، مردان و حتی حیوانات این سرزمین قربانی شدند. آنها قربانی دشمنان این خاک شدند؛ چه دشمنان بیرونی همچو نوادگان دروغین و گمراه یعقوب؛ چه دشمنان داخلی که یا پیرو دشمنان خارجی بودند یا ظالمانی هستند که هرگز به اشتباهات خود اقرار نمیکنند و مردم را در هر فرصتی میکوبند.

خدای ایران نگهدار ما باشد. ما مردمانی داریم که اگر رخصتی بیابند و از جهنم درون و برون آسوده شوند، دنیا را مبهوت خود خواهند کرد.
آری بین ما نیز وطن فروشان هستند همانطور که ستمگران، متوهمان و برخی مردم ناپاک فرصت طلب میپلکند.
این وظیفه من و توست که ما بشویم. وظیفه من و توست که کشوری بسازیم راستین . کشوری برای مردم ایران، برای سرزمین ایران و برا همه ما. جایی برای همه با هر اندیشهای حتی اگر برخلاف ماست . و کشوری بسازیم که برای زندگی وطن فروشان، خائنین، بزدلان، ستمگران و تمامیتخواهان و متوهمان جایی سخت برای زندگی باشد.
یادت باشد فقط یکبار زندهایم.
پ.ن: درباره شعر معروف چو ایران نباشد تن من مباد باید بگم که شعر از فردوسی نیست و کمی دستکاری شده هست. شعر اصلی رو توی عکس نوشتم بیت این هست: نباشد به ایران تن من مباد / چنین دارم از موبد پاک یاد
دیدگاهتان را بنویسید