بلاگ
-
تفنگ شلیک نمیکند | داستان کوتاه
پسرک تفنگ را رو به پدرش گرفته بود. «کیو، کیو». پدر خودش را بارها به مردن میزد. پسرک پرسید: «چرا پس واقعا نمیمیری؟» پدر گفت: «چون تفنگ واقعی نیس. منم واقعا نمیمیرم. این تفنگ شلیک نمیکنه!» بیست و دو سال بعد. پسرک لباس لجنی داشت. تفنگ را رو به مردم گرفت. مردم کشته شدند. کسی…
-
کلی PDF برای خواندن
امروز کلی فایل پیدیاف (قانونی) به دستم رسید که به آن همه پیدیافهای دیگر برای خواندن اضافه شدند. بیشتر در حوزههای مدیریت و بازاریابی. یکسری برگ سپید (White papers) و تعدادی گزارش به علاوه چندتایی جزوه. حالا در این امیدم که آیا این مطالب که برایم بسیار جذابند خوانده میشوند یا خیر. به هرحال من…
-
نیمی از راه را رفتهایم، هنوز خیلی مانده | درباره سختکوشی
when you have gone so far that you can’t manage one more step, then you’ve gone just half the distance that you’re capable of. ضرب المثل گرینلندی من این ضرب المثل را دوست دارم و روی اتاق دیوارم چسباندهام. واقعا ما وقتی کمی خسته میشویم فکر میکنیم تمام است. همه چیز آخرش است. یا فکر…
-
چرا پست سلام دنیا! (hello world!) را پاک نمیکنم
دوست ندارم پاک کنم. هر چیز دلیل دیگری برای حذف پست سلام دنیا! پس از این دلیل قرار خواهد گرفت:) برای آنهایی که فکر میکنند بلد نیستم بگم که متاسفانه اندر اشتباه جانگدازی هستید. فقط حال میکنم پست سلام دنیا بماند. حالا بقیه دلایل: نمیدانم. شاید بخاطر این است که من هم از دنیای برنامهنویسی…
-
روایت شهر خاکستری من
مینگرم. به دیوار. به سقف. به پنجره. به پس از آن مینگرم. آسمان آبی نیست، دود است. خاکستری ست. بیروح و بی جان. آذر امسال کم دارد از پارسال. کم دارد صدای پرندگان، صدای گنجشکان صبح را. مرکز شهر است و من با صدای ترتر موتورها بیخوابتر میشوم. هوا گرفته درون آپارتمان را به بوی…
-
تنبلی درد همیشه همراه
من تنبلم. اعتراف میکنم تنبلم. اهمالکارم. با همه اینها خیلی تغییر کردم. کارای خفنی نکردم اما به عنوان یکی از پرچمداران نهضت ملی تنبلی، از این موضوع کمی جستم. راستش ما تنبلیم. تکنیکهای ضد تنبلی داریم. مدیریت زمان داریم. گرچه مدیریت زمان وجود ندارد.(نظر من به این سو موافقتر است:)) در حقیقت یک برنامه زمانبندی…
-
حسن خسته بود | داستان کوتاه
حسن خسته بود. سر ظهر بود و نمیدانست چه کار کند. اصلا کارش را هم به سختی انجام میداد. باید با بزرگان ده حرف میزد. نمیدانست کجا برود. انگار کلا مسیر را فراموش کرده بود. حسن خسته بود. با گیوههایش به راه افتاد. خرش را رها کرد. به دردش نمیخورد. همیشه یا راه نمیرفت یا…
-
بازگشت پیروزمندانه اینترنت به وطن
بدین وسیله، بازگشت پیروزمندانه اینترنت را به خاک وطن گرامی میداریم. تیم اینترنت ملی (اینترانت) پس از شکست مقابل تیم زیرساخت از مسابقات حذف شد. اینترنت پس از مبارزه سخت مقابل سِنای سکوریتی توانست پس از ۱۰ راند طاقت فرسا به میهن بازگردد. آقای نت گیر مربی اینترنت در ارتباط با این پیروزی اعلام کرد:…
-
روز هفتم قطعی اینترنت
این نوشتهها در دوران قطعی اینترنت بوده نوشته شدهاند. بعدا به تاریخ درستشان منتشر شدند. امروز همچنان اینترنت قطع است. همچنان به دنبال راهی هستم تا ایمیل خودم را بررسی کنم. شوخی نداریم قطع است. دوشاخه را از پریز کشیدهاند. شیر را کلا کنده و جایش را کور کردند. هرچه هست راهی نیست. منتظر پاسخ…