نویسنده: علیرضا شیاسی
-
از مشاوره و مهندسی تا ماشین چاپ دانشگاه تهران (سال خود را چگونه گذراندم)
چکیده: کارهایم دارند پیش میروند، سپاسگزار و قدردارن خانوادهام هستم، احساساتی خوب با انسانی خوب و نازنین را تجربه میکنم، دارم به دانش و تخصص و علمم میافزایم و خوشحالم. حالا که کمتر از یک روز تا نوروز و سال نو مانده و نزدیک به سه ماه از سال نوی میلادی گذشته (همون خارجکی خودمون)…
نویسنده
-
مدیریت پروژه به زبان ساده به همراه روشهای مدیریت پروژه
مدیریت پروژه به زبان ساده: پروژه، مدیریت پروژه، PMI، پمباک، چابک، اسکرام و … نمیدانم شما هم مثل من این کلمات را بیشتر از پیش میبینید و میشنوید یا نه؟ اما مطمئنم که اکثر شما چنین واژههایی را شنیده باشید. مدیریت پروژه یک بخش کاربردی از علم مدیریت در پروژه است. اما قبل از اینکه…
نویسنده
-
خاورمیانهٔ سرخ – شعری در وصف حال خاورمیانه و افعانستان
کودک بود نمیدانست نان امشب را مادر در خون خواهد زد دختر بود جرماش مدرسه بود کتاب بود درس بود و تنها سلاحش، خنده میخندید اما نمیدانست کسی بیرون منتظر در کمین آخرین خندههای او را خون خواهد کرد اینجا خاورمیانه ست سرخ رنگ از خون کودکان زنان و مردانی که راه فهمیدن را پیش…
نویسنده
-
نامهای به او که میداند
نام و یادت گرامی ست. ای تو که میدانی در خفای خویش سر به درون دارم تا مگر باز آیی و سر از گریبانم براری. تو که لحظهها را طلایی و یادهایم را شهد کردی. امشب که را خفته در ورای خویشتن در سیر روحانی دنیایی دیگری، من آکنده از احساس غم خجل از کرده…
نویسنده
-
عالم بی عمل به چه ماند به زنبور بی عسل
یکی را گفتند: عالم بیعمل به چه ماند؟ گفت: به زنبور بیعسل زنبور درشت بیمروت را گوی باری چو عسل نمیدهی نیش مزن این حکایت از «سعدی» را با طلا هم بنویسم کم است. اگر من باشم که آن را روی بدنهٔ فضاپیمای SpaceX میتراشم تا یادگار برای همگان بماند. من هم با این حکایت…
نویسنده
-
من، سال کرونا و رسیدن ۱۴۰۰ خورشیدی
گذشت. یک سال دیگر هم به سال خورشیدی ایران گذشت. یک سالی که به جرات میتوان گفت از بدترین سالهای بد دوران ما بود. حتی در کل تاریخ بشری، تا به اینجا. سال کرونا هنوز جای درد خیلی زخمها خوب نشده بود که بیماری کوید-۱۹ یا همان کرونا بیرحمانه حمله کرد. هنوز اقتصاد در حال…
نویسنده
-
به یاد مادر – شعری برای مادرم
وقتی که عاشقانهها را به یاد میآورم هیچ نقش نمیبندد در ذهن جز یاد مادرم آن لحظهٔ آغاز که عشق را در من نهادهاند نامی نبردهاند جز نام مادرم این اشک شوق چشمان مادر است همراه کودکاش که تا لحظهٔ ابد بیادش بیاورد اولین آغوش عشق از آن مادر است آخرین سنگر بیکسی دامان مادر…
نویسنده
-
دلیلی باش چو مرهم
دلیلی باش چو مرهم بر دل مردم دلیلی باش که نومیدی نگردد حال این مردم تو باش و خود رهایی کن ز جور و پستی دوران تو دوری کن دلیلی باش در این دوران که گر کودکی نالان و گر یا بالغی حیران تو را دیدند به خود آیند شوند پر مهر و پر ایمان…
نویسنده
-
یادداشتی برای آنان که گلستان و بوستانند
چندیست به سایتم نرسیدهام، یادداشتی که منتشر میکنم بیش از یک ماه قبل نوشتهام. گذشت این چرخهٔ عمر ما. چندی ست بیآنکه دلیلی داشته باشم زندهام. تا بهحال اینگونه نبودهام، بیانگیزهتر از هر لحظه اما پر تلاشتر، اما این تلاش به کجا میرسد؛ نمیدانم. تنها امیدم گلستانها و بوستانهای روزگار است. جایی که اندک انسانهایی…
نویسنده