پرش به محتوا

تصور کن آخرین لحظه‌ی زندگی‌ات فرا رسیده است

این نوشته برای تلنگر زدن به خودم است. مطمئنا اگر شما هم می‌خواهید یک تلنگر محکمی بخوری این نوشته کمکت خواهد کرد!

تصور کن به لحظه‌ی آخر زندگی‌ات رسیده‌ای…

می‌دانی آن موقع به چی فکر خواهی کرد؟ چه چیزی برایت مهم است؟

  • نه کتاب‌هایی که خواندی
  • نه شهرتی که با خودت داشتی
  • نه طلا و جواهراتت
  • نه ثروتت
  • نه لباسی که بر تن داری
این یک نوشته آخرتی نیست، یک حقیقت است.

در آخرین لحظه حتی به بعد از آن هم فکر نمی‌کنی.

آری. آخرین لحظه عمر یادآوری حسرت‌ها و پشیمانی‌هاست.
اما؛
تنها فکر تو این است: «من به چه کسی تبدیل شده‌ام؟»

من به چه کسی شده‌ام؟

واقعا چه شده‌ای؟
با همه ثروت و موفقیت‌هایت. چه شده‌ای؟
فقط پول داشتی؟ فقط اطلاعات و دانش داشتی؟
آخرش که چی؟ چه شدی؟

جمع کردن خالی و داشتن فایده ندارد. می‌دانی چرا؟
چون، چیزی با خودت نخواهی برد.
و چیزی که از تو باقی می‌ماند، دارایی است که دیگر برای تو نیست.
تنها یک چیز تا ابد برای تو خواهد ماند.
اثری که برجای گذاشتی.

منظورم این نیست چطور کشور گشایی کرده‌ای. نه. حتی اثری که به نظرت کوچک است.
دلی که شاد کرده‌ای. چیزی که به دیگری آموخته‌ای. عشقی که با کسی تقسیم کرده‌ای.

  • خدمتی که انجام داده‌ای.
  • کاری که کرده‌ای.
  • محصولی که تولید کرده‌ای.
  • کاری که با ثروتت کرده‌ای.
  • کمکی که با شهرتت کرده‌ای.
  • لباسی که با بخشش کسی را خوشحال کرده‌ای.
  • علم و دانشی که یاد داده‌ای.
  • مشکلی که با مهارتت حل کرده‌ای.
  • مهارتی که دیگری از تو آموخته است.
  • کتابی که بر جای گذاشته‌ای.
  • و …

فراموش نکن که همه‌اش درباره گرفتن نیست. همه‌اش برای جمع کردن نیست.
بلکه درباره این است که وقتی جمع کردی، چه بخشیدی. چه چیزی به دنیا به آفرینش بازگرداندی.
درست مثل مسیر است. هدف در مسیر است اما قرار نیست آنجا بمانیم. مسیر ابدیست و جای ماندن ندارد.

آیا کسب‌وکارت، تنها برای جمع کردن پول بوده؟ یا هدفی بزرگتر داشتی؟
آیا چیزی که برجای گذاشتی ارزشی برای کسی ایجاد کرده‌است؟
آنچه دارایی تو شد آیا خرج هم شد؟ آیا بخشش داشت؟ آیا چیزی بازگرداندی؟

اصلا دنیا جای رسیدن نیست. جای ماندن نیست. بلکه جای حرکت است. ما فقط فرصتی اندک هستیم در کل آفرینش. در بین تمام کهکشان‌ها ما تنها یک غباریم.

اما
غبار ما آیا فقط غبار خالی می‌شود و از بین می‌رود؟
یا تبدیل به گرد و سپس خاک می‌شود تا پس از ما دانه‌ای از دلش جوانه بزند؟

غبار ما آیا فقط غبار خالی می‌شود و از بین می‌رود؟

یا تبدیل به گرد و سپس خاک می‌شود تا پس از ما دانه‌ای از دلش جوانه بزند؟

آری تصور کن لحظه آخر زندگی‌ات را.
تو چه شده‌ای؟
تو به چه کسی تبدیل شده‌ای؟

پاسخت در لحظه آخر می‌گذارد چشم‌هایت را با آرامش ببندی؟
یا چشمهایت با حسرت نکرده‌ها، باز نگردانده‌ها و نبخشیده‌ها به گوشه‌ای هرگز ندیده خیره خواهد ماند؟

چشم‌هایت را با آرامش می‌بندی؟
یا خیره در حسرت‌ها باز خواهد ماند؟

4 دیدگاه دربارهٔ «تصور کن آخرین لحظه‌ی زندگی‌ات فرا رسیده است»

  1. من به چه کسی تبدیل شدم یا میخوام تبدیل بشم؟ و چرا این مسیر رو انتخاب کردم و میخوام انتخاب کنم ؟فایده ی این مسیر برای خودم و دیگران چیه؟خب چرا نمیتونم سختی هاش رو تحمل کنم یا واقعا این خواسته ی من هست؟ و خیلی سوالات دیگه که این چند روزکه از خودم راضی نبودم از دیشب تا امروز ظهر از خودم پرسیدم و جواب هاش رو در اهداف سال ۹۹ روبه روشون نوشتم‌.
    انگار بعضی زمانها یک تلنگری لازمه که به خودمون بیایم و به خصوص در حال حاضر که ابهام زیادی همه ی زندگیمون رو گرفته و هر دفعه یک خبر و حادثه ای رو میشنویم هر چی بیشتر باید این سوال رو از خودمون بپرسیم.

    1. عالیه عالی.
      می‌دونی ما هر چندوقت یکبار که هیچ باید هر شب یه تلنگری به خودمون بزنیم. شاید ساده‌ترینش این باشه که اوهوی پسر/دختر/custom امروز چه کردی؟ اصلا برای اهدافت برای مسیرت برای رسالتی که واسه خودته تعیین کردی کاری کردی؟
      همینطوری کیلویی گذروندی؟
      همین نوشتن برنامه‌های روزانه و هفتگی کمک می‌کنه بررسی کنیم. همین خودش یه تلنگره.

      امیدوارم همیشه همینطوری محکم پیش بری!
      منتظر خبرای خیلی خوبی ازت هستم.

  2. سلام مرسی علیرضای عزیز امیدوارم سماجتی که تو وجودم بود هنوز فعال باشه و در اینده بهتون خبرهای خوب رو بگم . اقا علیرضا راهنمایی ازتون میخواستم 🙂 و ممنون میشم نظرتون رو بهم بگین.
    اینکه در شرایط حاضر که ابهامات اطرافمون زیاده و خیلی بیشتر به اینده شک داریم چطور استانه ابهاممون رو بالا تر ببریم که سرسخت تر باشیم؟
    و اینکه زمانی که کمی اهمال داری میکنیم به دلیل اینکه به شرایط خودمون نسبتا راضی هستیم چطور بیشتر قدر زمانمون رو بدونیم و تلاش کنیم که بیشتر رشد کنیم و رضایت درونی بیشتری رو تجربه کنیم ؟

    1. سلام دوباره مریم عزیز
      چه سوالای سختی:)
      در مورد شرایط پر ابهام حقیقت اینه که شرایط کم ابهام وجود نداره. آستانه ابهام اگر اشتباه نکنم منظورت اینه آستانه تحمل ابهام و قبول کردنش؟
      اگر چندسال پیش ازم میپرسیدی شاید چند روش میگفتم از مدیتیشن گرفته تا انگیزش و شرکت در کلاس. یکی از بهترین روش‌ها برای همه ما یک مشاوره خوبه که البته باید واقعا کار بلد باشه. هر مشاوری ارزش نداره پیشش بریم همینطوری فشار روانی زیاد هست:)
      اما الان میگم حقیقت اینه که برای سرسخت شدن یک راه وجود داره. سرسخت باش. خیلی سادس.
      اصلا تمرین و روش و این چیزا نداره. فقط یک تصمیم که سرسخت باشی. ادامه بدی و تسلیم نشی.
      درباره تسلیم شدن هم باید یادمون باشه با درجا زدن و توی اشتباه بودن فرق داره. تسلیم نشدن یعنی یافتن راهی که جواب میده و حتی تغییر مسیر اگر داریم اشتباه میکنیم. نه اینکه پا فشاری روی اشتباه بکنیم و زمان رو از دست بدیم.

      سرسختی اینه، یک راه وجود داره. مستقیم از دل جهنم.

      اگر اشتباه نکنم چرچیل فکر کنم میگه اگر قرار از وسط جهنم رد بشی، ادامه بده مسیر رو.
      چرا توی جهنم بمونیم؟ حالا که قرار بریم توش باید از وسطش رد بشیم. باید ادامه داد تا تموم بشه.

      به زبون ساده: سرسختی یک انتخابه. و البته مالیدن پی سختی کشیدن و تسلیم نشدن.

      برای اهمالکاری در شرایطی که میگی:
      به نظر من باید هدف جدیدی تعیین کنی. اگر بیشتر می‌خوای عمیق بشی باید مسیر رو انتخاب کنی نه فقط هدف. یکم همپوشانی داره ولی برای شروع یک هدف تازه بذار. هدفی که تو رو به چالش بکشه. نه انقدر سخت باشه که الان نتونی و ناامید بشی. نه انقدر آسون که راحت بهش برسی.
      به قول خارجی‌ها باید از محدوده امنت خارج بشی. دوباره باید بترسی و ناامنی رو احساس کنی. یادت باشه ترس یکی از عناصر قوی انگیزه برای آدمه. انگیزه ادامه دادن یا درجا زدن و مرداب شدن. بستگی داره چطور استفادش کنیم.

      همینکه داری به بهتر شدن فکر میکنی خودش نشونه خوبیه.
      باید هربار خودمونو بررسی کنیم و ارزش‌هامون رو دوباره نگاه کنیم.

      در کل مدل و طرز فکر باید ساخته شده برای جهش و پیشرفت باشه. و این هم کار یکبار نیست بلکه یک عمل دائمی هست.

      پیشنهاد می‌کنم کتاب طرز فکر رو بخونی (mindset) شاید تنظیم ذهنی برای ترجمش قشنگ‌تر می‌بود:)
      برای اهمالکاری کتاب زیاده من پیشنهاد می‌کنم قانون ۵ ثانیه مل رابینز رو بخونی و کتاب عادت‌های اتمی هم بد نیستن.
      کتاب هم وقتی خوبه که آدم طرز فکرش رو تغییر بده و عمل کنه و تغییر.
      راجبه مدیریت زمان و هدف‌گذاری هم مطالب زیاده و آموزش درکل هدف اسمارت (SMART) تعریف کن که بتونی اندازه‌گیریش کنی.

      و البته درکنار همه اینا ورزش رو فراموش نکن که می‌تونه بهت انرژی بده. الان البته با وضعیت کرونا در حد تمرین توی خونه کافیه.

      درنهایت توی این تغییر و مسیر تنهایی فقط باید ادامه بدی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.